۱۳۹۷ شهریور ۲۹, پنجشنبه

آیا حضرت علی دوستدار ایرانیان بود؟ (قسمت سوم)


اگر علی با عمر و با خلافتش مخالف بود چرا نام فرزند خود را عمر گذاشت؟

منابع:

 تاریخ طبری تالیف محمد بن جریر طبری جلد 5 صفحه 154 چاپ دار التراث - بيروت 

مستدركات علم رجال الحديث تالیف شيخ علي النمازي الشاهرودي جلد 6 صفحه 101 چاپ حيدري - طهران

اگر علی با عثمان و خلافتش  مخالف بود چرا نام فرزند دیگر خود را عثمان نهاد؟

منبع: 

مستدركات علم رجال الحديث تالیف شيخ علي النمازي الشاهرودي جلد 5 صفحه 220 چاپ حيدري - طهران

علی در نهج البلاغه به مناسبت مرگ عمر چنین میگوید:

فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَدَاوَى الْعَمَدَ وَأَقَامَ السُّنَّةَ وَخَلَّفَ الْفِتْنَةَ. ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَسَبَقَ شَرَّهَا أَدَّى إِلَى اللَّهِ طَاعَتَهُ وَاتَّقَاهُ بِحَقِّهِ. رَحَلَ وَتَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَلَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي.
كجی ها را راست، و بيماریها را درمان، و سنّت پيامبر را به پاداشت، و فتنه‏ ها را پشت سر گذاشت. با دامن پاك، و عيبى اندك، درگذشت، به نيكیهاى دنيا رسيده و از بدی‏هاى آن رهايى يافت، وظائف خود نسبت به پروردگارش را انجام داد، و چنانكه بايد از كيفر الهى می‏ترسيد. خود رفت و مردم را پراكنده بر جاى گذاشت، كه نه گمراه، راه خويش شناخت، و نه هدايت شده به يقين رسيد.

نهج البلاغه خطبه 228


بلاذری مینویسد:

أن عُمَر بْن الخطاب رضي اللَّه عنه استشار المسلمين في تدوين الديوان، فقال له علي بْن أَبِي طالب: تقسم كل سنة ما اجتمع إليك من مال ولا تمسك منه شيئا، وقال عُثْمَان: أرى مالا كثيرا يسع الناس وأن لم يحصوا حَتَّى يعرف من أخذ ممن لم يأخذ حسبت أن ينتشر الأمر

عمر بن خطاب رضی الله عنه٬ در تدوین دیوانها با مسلمین رای زد. علی بن ابی طالب وی را گفت: « در هر سال٬ هر چه گرد آمده است تقسیم کن و چیزی نزد خود نگه مدار.» عثمان گفت: « می بینم که مالی عظیم گرد آمده است که همه مردمان را بسنده باشد. لکن اگر آنان را شماره نکنیم تا کسی که بهره خود گرفته از آن کس که چیزی نگرفته است باز شناخته نشود٬ ‌بیم آن دارم که امر پریشان گردد.

فتوح البلدان تالیف بلاذری جلد 1 صفحه 431-432 چاپ دار ومكتبة الهلال- بيروت

این در زمانی است که صدها زن و کودک ایرانی در بند اسارت اعراب مسلمان راهی مکه و مدینه و بازارهای برده فروشی بودند!


لما قدم بسبي نهاوند إلى المدينة، جعل أبو لؤلؤة فيروز غلام المغيرة بْن شعبة لا يلقى منهم صغيرا إلا مسح رأسه وبكى وقال: أكل عمر كبدي

وقتی اسیران نهاوند را به مدینه آوردند، ابولولو فیروز، غلام مغیرة بن شعبه، هر کس از آنها را کوچک و بزرگ می دید دست به سرش می کشید و می گریست و می گفت: عمر جگرم را خورد.

تاریخ طبری تالیف محمد بن جریر طبری جلد 5 صفحه 136 چاپ دار التراث – بيروت

الكامل في التاريخ تالیف ابن اثیر جلد 2 صفحه 399 چاپ دار الكتاب العربي، بيروت – لبنان

المنتظم في تاريخ الأمم والملوك تالیف جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي جلد 4 صفحه 280 چاپ دار الكتب العلمية، بيروت

البداية والنهاية تالیف ابن کثیر جلد 7 صفحه 127 چاپ دار إحياء التراث العربي

تاریخ ابن خلدون جلد 2 صفحه 552 چاپ دار الفكر، بيروت


دکتر عبدالحسین زرینکوب مینویسد:

 در جنگ جلولا پروه های بسیار بچنگ عرب افتاد چندان غنیمت که پیش از آن نیافته بودند و زنان و دختران نیز باسارت گرفتند چندانکه عُمَر را از کثرت اسیران نگرانی در دل پدید آمد. دینوری می نویسد که عُمَر مکرر میگفت از فرزندان این زنان که در جلولا اسیر شده اند بخدا پناه میبرم. اخبارالطول ص 123

دو قرن سکوت نوشته دکترعبدالحسین زرینکوب صفحه 53 


منظور از فرزند این زنان، فرزندانی است که زنان ایرانی پس از تجاوز اعراب مسلمان باردار شده بودند ترس عمر از فرزندان بی پدری بود که در شکم این زنان بودند.
 یعقوبی مینویسد:
 مردم کرمان نیز سالها در برابر تازیان پایداری کردند تا سرانجام در زمان خلافت عثمان، حاکم کرمان پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام و کنیز، بعنوان جزیه، با تازیان مهاجم صلح کرد.

البلدان تالیف یعقوبی ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی صفحه 62 چاپ بنگاه ترجمه و نشر کتاب – تهران

فلما أصاب خالد أهل المصيخ بما أصابهم به، تقدم إلى القعقاع وإلى أبي ليلى، بأن يرتحلا أمامه، وواعدهما الليلة ليفترقوا فيها للغارة عليهم من ثلاثة أوجه، كما فعل بأهل المصيخ ثم خرج خالد من المصيخ، فنزل حوران، ثم الرنق، ثم الحماة- وهي اليوم لبني جنادة بْن زهير من كلب- ثم الزميل، وهو البشر والثني معه- وهما اليوم شرقي الرصافة- فبدأ بالثني، واجتمع هو وأصحابه، فبيته من ثلاثة أوجه بياتا ومن اجتمع له وإليه، ومن تأشب لذلك من الشبان، فجردوا فيهم السيوف، فلم يفلت من ذلك الجيش مخبر، واستبى الشرخ، وبعث بخمس اللَّه إلى أبي بكر مع النعمان بْن عوف بْن النعمان الشيباني، وقسم النهب والسبايا، فاشترى علي بْن ابى طالب ع بنت ربيعه ابن بجير التغلبي، فاتخذها، فولدت له عمر ورقية

 آنگاه خالد از مصیخ  برفت و از حوران و رنق و حماه گذشت که اکنون از آن بنی جنادهّ بن زهبر تیره ای از کلب است٬ و هم از زمیل گذشت که همان بشر است و ثنی نزدیک آنست و هر دو در مشرق رصافه است و از ثنی آغاز کرد و با یاران خویش فراهم آمدند و شبانگاه از سه طرف بر آن حمله بردند و شمشیر در جمع نهادند و کس از قوم جان به در نبرد و نوسالان را اسیر گرفتند و خمس خدا را همراه نعمان ابن عوف شیبانی پیش ابوبکر فرستاد و اموال غارتی  و اسیران را تقسیم کرد٬ و علی بن ابی طالب علیه السلام دختر ربیعهّ بن بجیر تغلبی را خرید و به خانه برد و عمر و رقیه را از او آورد.

تاریخ طبری تالیف محمد بن جریر طبری جلد 3 صفحه 382 و 383 چاپ دار التراث – بيروت

المنتظم في تاريخ الأمم والملوك تالیف جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي جلد 4 صفحه 109 چاپ دار الكتب العلمية، بيروت

الكامل في التاريخ تالیف ابن اثیر جلد 2 صفحه 245 چاپ دار الكتاب العربي، بيروت – لبنان


نه اینکه علی در چپاول مسلمانان سهیم بوده و زنان اسیر را خریداری میکرده٬ بلکه نام فرزند خود را عمر گذاشته است. میگویند علی ۲۵ سال سکوت کرد و با عمر و عثمان مخالفت داشت!! این است سکوت علی؟  در ادامه متن نامه ای را خواهید خواند که از طرف علی در زمان خلافتش به حاکم بصره و جانشین عبدالله بن عباس٬ زیاد بن ابیه در ایران نوشته شده است. عبدالله ابن عباس کسی است که علی او را برای سرکوب شورش استخر می فرستد. همانطور که می بینید٬ علی در این نامه تنها به فکر خراج گرفته شده از ایرانیان است و نه جان و مال و زنان ایرانی.

ومن كتاب له عليه السلام إلى زياد بن أبيه وهو خليفة عامله عبد الله بن عباس على البصرة . وعبد الله عامل أمير المؤمنين يومئذ عليها وعلى كور الأهواز وفارس وكرمان وإني أقسم بالله قسما صادقا لئن بلغني أنك خنت من فئ المسلمين شيئا صغيرا أو كبيرا لأشدن عليك شدة تدعك قليل الوفر ثقيل الظهر ضئيل الأمر . والسلام

از نامه های آنحضرت علیه السلام است ب زیاد بن ابیه هنگامیکه در حکومت بصره قائم مقام و جانشین عبدالله این عباس بود٬ و عبدالله آنهنگام از جانب امیرالمومنین علیه السلام بر بصره و شهرهای اهواز و فارس و کرمان حکمفرما بود:
و من سوگند بخدا یاد میکنم سوگند از روی راستی و درستی اگر بمن برسد که تو در بیت المال مسلمانان بچیزی اندک یا بزرگ  خیانت کرده و بر خلاف دستور صرف نموده ای بر تو سخت خواهم گرفت چنان سختگیری که ترا کم مایه و گران پشت و ذلیل و خوار گرداند (ترا از مقام و منزلت برکنار نموده آنچه از بیت المال اندوخته ای میستانم بطوریکه درویش گردیده و توانایی کشیدن بارمونه و روزی عیال نداشته در پیش مردم خوار و پست گردی) و درود برآنکه شایسته دورد است.

نهج البلاغة تحقیق الشيخ محمد عبده جلد 3 صفحه 19 چاپ دار الذخائر - قم - ايران

توجه کنید این همان زیاد بن ابیه(عبید) است که علی او را  بر سرکوب شورش مردم فارس روانه میکند.
درست است که حمله مسلمانان در زمان خلافت عمر صورت گرفت٬ و دستورات از طرف عمر صادر میشد٬ ولی براساس اسناد تاریخی و گفته های خود علی٬ علی با  رضایت قلبی با هر دو خلیفه عمر و عثمان بیعت کرده بود. در ضمن در تمام رایزنی های مهم علی در کنار عمر و عثمان قرار داشت و با آنها همراهی میکرد. تنها چیزی که میتواند نیت واقعی علی را در آنزمان نشان دهد این است که اگر علی بعد از به خلافت رسیدن شیوه وحشیانه عرب را بر علیه ایرانیان تغییر میداد٬ آنگاه میشد ادعا کرد که شرکت علی در مشورتها با خلفای پیشین خود، از روی میل قلبی نبوده است. ولی این به نظر درست نمیرسد٬ چون علی بعد از به خلافت رسیدنش شیوه قتل و غارت اعراب مسلمان زیر فرمانش را در ایران تغییر نداد.
براساس اسناد تاریخی علی بعد از به رسیدن به خلافت٬ بارها دستور قتل عام مردم بیگناه ایران را صادر کرده است. این دستورات به دنبال شورشهایی پیاپی که مردم در شهرهای مختلف انجام میداند صادر شده که به هیچ وجه امکان توجیح آنها نیست. کشتن و کشته شدن سربازان در میدان جنگ یکی از عوارض نگونبختانه جنگ است ولی ما در اینجا در مورد سربازان جنگی سخن نمی گویم بلکه سخن از کشتار بی رحمانه مردم عادی‌ زن و بچه و مردان بیگناه است.
علی بین ۴ تا ۵ هزار نفر از کسانی را که در جنگ صفين با او همکاری نکردند را به فرماندهی رإیع بن خثيم ثوری٬‌برای جنگ به ديلمان فرستا

فتوح البلدان تالیف بلاذری ترجمه محمد توکل صفحه 454 نشر الکترونیک توسط وبگاه ایران تاریخ به کوشش زنده یاد دکتر امیر حسین خنجی

مردم فارس و کرمان در شورش خود بر عليه دستگاه خلافت علی نمایندگان علی را از شهر بيرون راندند و از دادن خراج سرپيچی کردند. علی زياد بن ابيه را به فارس فرستاد که مردم را سرکوب کرد و خراج گرفت. 

تاریخ طبری جلد 5 صفحه 122 و 137 و 167 چاپ دار التراث – بيروت

الكامل في التاريخ تالیف ابن اثیر جلد 2 صفحه 717 چاپ دار الكتاب العربي، بيروت – لبنان

البداية والنهاية تالیف ابن کثیر جلد 7 صفحه 317 چاپ دار الفكر

أمير المؤمنين الحسن بن علي بن أبي طالب رضي الله عنه - شخصيته وعصره تالیف عَلي محمد محمد الصَّلاَّبي جلد 1 صفحه 388 چاپ دار التوزيع والنشر الإسلامية، مصر

مردم استخر در زمان علی دوباره دست به شورش زدند و اين بار علی عبدالله بن عباس را برای سرکوبی مردم استخر فرستاد که به گفته ابن بلخی:

عبدالله بن عباس خلایقی بی اندازه بکشت

فارسنامه ابن بلخی تصحیح گای لیترانج و رینولد آلن نیکلسون صفحه 117 چاپ انتشارات اساطیر


زرینکوب مینویسد:

در سالهای آخر خلافت عثمان نیز که دستگاه خلافت دستخوش ضعف و تزلزل بود این گونه زد و خوردهای محلی همچنان وجود داشت. چنانکه در دوره خلافت پرآشوب علی نیز چون بصره و کوفه در دست وی بود ازین دو لشکرگاه کار « فتوح» همچنان دنبال می شد. چنانکه بعد از کشته شدن عثمان باز اهل استخر سر به شورش برآوردند و عبدالله بن عباس به فرمان علی عصیان آنها را در سیل خون فروشست.

تاریخ ایران بعد از اسلام نوشته دکتر عبدالحسین زرینکوب صفحه 350 چاپ انتشارات امیرکبیر

مردم خراسان نیز در زمان علی بار دیگر سر به شورش برداشتند و از اسلام سرباز زدند. علی اين بار جعده بن هبيره را بسوی خراسان فرستاد و او مردم نيشابور را محاصره کرد تا تسلیم شدند. و صلح کردند. مردم مرو هم در همان زمان دست به قيام زدند که او آنها را هم ساکت کرد.

تاریخ طبری جلد 5 صفحه 63-64 چاپ دار التراث – بيروت

المنتظم في تاريخ الأمم والملوك تالیف جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي جلد 5 صفحه 129 چاپ دار الكتب العلمية، بيروت
تاریخ ابن اثیر جلد 2 صفحه 678 چاپ  دار الكتاب العربي، بيروت – لبنان

بلاذری نوشته:

 هنگامی که علی بن ابی طالب(ع) به روزگار خلافت خویش در کوفه بود٬ ماهویه مرزبان مرو به خدمت وی شد. علی (ع) به دهقانان و اسوران و دهسالاران نامه نوشت که جزیه بدو بپردازند. اهل خراسان سرباز زدند. پس علی(ع) جعده بن هبیره مخزومی را که پسر ام هانی دختر ابوطالب بود بدان جای روانه کرد. اما فتحی دست نداد و امر خراسان همچنان پریشان بود تا علی علیه السلام کشته شد.

فتوح البلدان تالیف بلاذری ترجمه محمد توکل صفحه 571-572 نشر الکترونیک توسط وبگاه ایران تاریخ به کوشش زنده یاد دکتر امیر حسین خنجی

در همان کتاب آمده:

به روزگار خلافت علی بن ابیطالب رضی الله عنه٬ چون پایان سال سی و هشت و آغاز سال سی ونه بود٬ حارث بن مره عبدی٬  به فرمان علی (رضی الله عنه) لشکر به آن حدود(منظور خراسان) کشید و پیروز شد٬ غنیمت بسیار و برده بی شمار به دست آورد و تنها در یک روز٬ ‌هزار برده میان یاران خویش بخش کرد. لکن سرانجام خود و یارانش٬ جز گروهی اندک٬ در سرزمین قیقان کشته شدند.  قتل او در سال چهل و دو بود. قیقان در دیار سند٬‌ نزدیک سر حد خراسان واقع است.

فتوح البلدان تالیف بلاذری ترجمه محمد توکل صفحه 604 نشر الکترونیک توسط وبگاه ایران تاریخ به کوشش زنده یاد دکتر امیر حسین خنجی

بهاء الدین محمد بن اسفندیار مینویسد:

و درین وقت خلافت بامیرالمومنین علی علیه السلام رسیده بود٬ قومی بودند که ایشان را « بنوناجیه» گفتند٬ بنصرانیان پیوستند و ترسا شده. امیر المومنین بر ایشان تاخت٬ جمله را بغارت بیاورد و زنان و فرزندان بمن یزید برداشت و تا مسلمانان به بندگی بخرند٬ مصقلهّ بن هیرهّ الشیبانی  بصد هزار درهم بخرید و آزاد کرد.  سی هزار درهم برسانید مابقی ادا را وجه نداشت٬ بگریخت و بمعاویه پیوست. امیرالمومنین علی علیه السلام در حق او میگوید که:  قبح الله مصقله فعل فعل الساده و فر فرار العبید. ببصره فرستاد و خانه و سرای او خراب کرد٬ و اول سرایی که در اسلام خراب کردند این بود،‌ و از خواهر او مال طلب فرمود٬ و امروز هنوز در بصره آثار سرای او باقیست و فرزندان  او  بکوفه مقیم اند.

تاریخ طبرستان تالیف ابن اسفندیار تصحیح استاد عباس اقبال آشتیانی صفحه 157 چاپ انتشارات اساطیر

در کمال شگفت زدگی میخوانیم که چگونه علی به قومی حمله میکنند و زنان و فرزندان آنان را به بندگی برای مسلمانان اسیر میکند و سپس آنها به قیمت صد هزار درهم به مصقلهّ میفروشد که او هم آنها را پس از خرید آزاد میکند. ولی مصقلهّ بیش از سی هزار درهم آن را نمیتواند بپردازد و قادر به پرداخت مابقی آن نیست و از این رو٬ و از ترس علی٬ دست به فرار میگذارد و پیش معاویه امان میطلبد. علیِ ایرانی دوست ٬ ماموران خود را  به بصره میفرستد و خانه او را خراب میکند و حتی از خواهر مصقلهّ طلب باقیمانده پول را میکند!

بلاذری نوشته است:

قَالُوا: وأتى عَبْد الرَّحْمَنِ زرنج فأقام بها حَتَّى اضطرب أمر عُثْمَان، ثُمَّ استخلف أمير بْن أحمر اليشكري وانصرف من سجستان، لأمير يقول، زياد الأعجم:
لولا أمير هلكت يشكر ... ويشكر هلكى عَلَى كل حال
م أن أهل زرنج أخرجوا أميرا وأغلقوها، ولما فرغ علي بْن أَبِي طالب عَلَيْهِ السلام من أمر الجمل خرج حسكة بْن عتاب الحبطي وعمران بْن الفصيل البرجمي في صعاليك منَ العرب حَتَّى نزلوا زالق وقد نكث أهلها، فأصابوا منها مالا، وأخذوا جد البختري الأصم بْن مجاهد مولى شيبان، ثُمَّ أتوا زرنج وقد خافهم مرزبانها فصالحهم ودخلوها وقال الراجز:
بشر سجستان بجوع وحرب ... بابن الفصيل وصعاليك العرب
لا فضة يغنيهم ولا ذهب
وبعث علي بْن أَبِي طالب عَبْد الرَّحْمَنِ بْن جزء الطائي إِلَى سجستان فقتله حسكة، فقال علي: لأقتلن منَ الحبطات أربعة آلاف، فقيل له: أن الحبطات لا يكونون خمسمائة.
وقال أَبُو مخنف: وبعث علي رضي اللَّه عنه عون بْن جعدة بْن هبيرة المخزومي إِلَى سجستان فقتله بهدالي اللص الطائي في طريق العراق، فكتب علي إِلَى عَبْد اللَّهِ بْن العَبَّاس يأمره أن يولى سجستان رجلا في أربعة آلاف فوجه ربعي بْن الكاس العنبري في أربعة آلاف وخرج معه الحصين بْن أَبِي الحر واسم أَبِي الحر مَالِك بْن الخشخاش العنبري، وثات بْن ذي الحرة الحميري، وكان عَلَى مقدمته، فلما وردوا سجستان قاتلهم حسكة فقتلوه وضبط ربعي البلاد فقال راجزهم.

گویند: عبدالرحمن به زرنج آمد و در آنجا بماند تا کار عثمان پریشان شد. آنگاه امیر بن احمر یشکری را به جای خود نهاد و از سجستان برفت. زیاد اعجم درباره اعجم درباره امیر گوید:
اگر امیر نبود قوم یشکر هلاک میشد و یشکریان به هر حال به فنایند
اهل زرنج امیر را برون راندند و دروازه شهر را ببستند.
زمانی که علی بن ابی طالب علیه السلام از جنگ جمل فارغ شد حسکه بن عتاب حبطی و عمران بن فصیل برجمی با سپاهی از راهزنان عرب برون آمده به زالق رفتند که مردمش پیمان خود بشکسته بودند. مال زیادی نصیب ایشان شد و جد بختری یعنی اصم بن مجاهد آزاد کرده شیبان را به اسارت گرفتند. سپس به زرنج آمدند و مرزبان شهر بهراسید و با ایشان مصالحه کرد و آنان را به شهر درآمدندو
ارجوزه سرائی گوید:
بشارت ده سجستان را به گرسنگی و به جنگ آمدن ابن فصیل و راهزنان عرب که نه از زر سیرشان بود و نی از سیم.
علی بن ابی طالب عبدالرحمن بن جزء طائی را به سجستان فرستاد و حسکه او را بکشت.
علی گفت: هر آینه چهار هزار تن از حبطیان را خواهم کشت. وی را گفتند: حبطیان پانصد تن هم نمیشوند.
ابومحنف گوید: علی رضی الله عنه عون بن جعده بن هبیره مخزومی را به سجستان فرستاد.بهدالی دزد طائی او را در راه عراق بکشت.
علی به عبدالله بن عباس نامه ای نوشت و او را بفرمود تا مردی را با چهار هزار تن به ولایت سجستان فرستد. عبدالله بن ربعی بن کاس عنبری را با چهار هزار مرد گسیل داشت و حصین بن ابی الحر نیز همراه وی برفت. نام ابوالحر، مالک بم خشخاش عنبری بود. ثابت بن ذی الحره خمیری نیز او را مراهی میکرد و فرماندهی سپاهش را بر عهده داشت. چون به سجستان رسیدند. حسکه با ایشان بجنگید و او را بکشتند و ربعی آن بلاد را ه ضبط درآورد.

فتوح البلدان بلاذری جلد 1 صفحه 282-383 چاپ دار ومكتبة الهلال- بيروت


اینگونه است مهر علی به ایرانیان که نخست ایرانیانی که شوریده بودند در چنگال راهزنان مسلمان غارت میشوند و سپس سپاهیان علی بعد از کشتن راهزنان مردم را دوباره تسلیم خراجگذاری میکنند.

بلاذری مینویسد:

وقد كان قرظة بعد ولى الكوفة لعلي ومات بها فصلى عَلَيْهِ علي رضي اللَّه عنه.

قرظه از جانب علی والی کوفه شده بود و همان جا نیز وفات یافت و علی رضی الله عنه بر وی نماز گزارد.

فتوح البلدان بلاذری جلد 1 صفحه 311 چاپ دار ومكتبة الهلال- بيروت

قرظه بن کعب انصاری کسی است که آخرین بار ری را فتح میکند و همینگونه که میبینیم علی برای قدردانی از قرظه، او را والی کوفه میکند و پس از مرگش بر وی نماز میگزارد.
در زمان خلافت عمر مردم آذربایجان شورش کردند و اشت بن قیس کندی فرمانده سپاه اعراب مسلمان با سپاهی عظیم از کوفه این شورش را با خشونت خاموش کرد. علی در زمان خلافتش همین اشعت بن قیس کندی را حاکم آذربایجان میکند که با چهل هزار سپاهی به آذربایجان روانه شود. اشعت در کار آماده سازی سپاه است که علی کشته میشود.

تاریخ طبری جلد 5 صفحه 158 چاپ دار التراث – بيروت

این نشان دهنده این است که علی تا آخرین روزهای مرگش به فرستادن سپاه و کشتار ایرانیان و برده گیری و جنایتهای خود سرگرم بود و اگر کشته نشده بود همچنان مانند گذشته سیاست چپاول و خونخواری خود را در مورد ایرانیان ادامه میداد.
نکته دیگر انتخاب علی در سرداران سپاه خود است، کسانی مانند اشعت بن قیس، قرظة بن کعب انصاری و یا زیاد ابن ابیه که گذشته ای خون آشام در برخورد با ایرانیان دارشته اند. این پرسش پیش میاید که چگونه علی که دوستدار ایرانیان است چنین کسانی را به فرماندهی سپاهش دربرخورد با ایرانیان انتخاب میکند؟؟؟


همانطوری که دیدید میان خلافت علی و عمر و عثمان و دیگر تجاوزگران مسلمان تفاوتی وجود نداشته است.

پایان.........التماس دعا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر